گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد نهم
[سوره النساء ( 4): آیه 135 ] ....



ص : 318
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیا أَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ أَوْلی بِهِما فَلا
( تَتَّبِعُوا الْهَوي أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً ( 135
ترجمه و شرح .... ص : 318
خداوند متعال در این آیه مبارکه یک قانون کلی در باره اجراي عدالت ذکر کرده و به تمام افراد با ایمان دستور میدهد که به
عدالت قیام نمایند و در آن سخت ایستادگی نموده و سستی روا مدارند و گواهان براي خدا باشند و لذا باید از هرگونه تمایل و
صفحه 169 از 272
هوي و مصلحتاندیشی بر کنار باشند و چون گواهی و شهادت بخاطر خدا صورت گیرد از هرگونه تأثیري خالص میشود و آدمی
در آن از فکر خویشتن و پدر و مادر و خویشاوندان خالی میماند و همه بستگیها و ملاحظات زمینی وابسته بزندگانی دنیا از میان
میرود و همچنین در بند آن نمیشوند که طرف گواهی توانگر است یا بیچیز سپس میفرماید از هوي پیروي مکنید که از
نگاهداري عدل شما را باز خواهد داشت و راه شما را از طریق قسط منحرف میکند یا شما را از حق دور نگاه میدارد و این خود
بیم دادن پوشیدهاي است که ص: 319
آنانکه یمان آوردهاند خوب آن را درمییابند که خدا بر ژرفناي نیات و توجهات همه آگاه است و چون نیتها فاسد شود و در
گواهی دادن زبان خود را بگردانند و بگونهیی جز حق گواهی دهند و بجاي پیروي از عدل مطلق جانب هواي نفس و شهوت را
نگاه دارند پیداست که با آگاهی خدا اینگونه کارها چه پایانناپسندي خواهد داشت.
اینک میفرماید:
اي کسانیکه به خدا و رسول ایمان آوردهاید همیشه در اقامه عدل پایدار باشید و به آن قیام نمائید و عادت خویش را در گفتار و
کردار برقراري قسط و عدل قرار دهید و براي رضاي خدا و طلب خشنودي وي گواهی دهید هر چند این گواهی به زیان خود شما
یا پدر و مادر یا نزدیکان شما بوده باشد و یا آن شهادت بسود یا زیان شخص توانگر یا مستمندي بوده باشد یعنی نباید ملاحظه
ناداري و بینوائی فقیر یا جانبداري از ثروتمند شما را از گفتار حق و شهادت بصدق باز دارد بلکه امر آنها را به خدا واگذارند زیرا
خداوند سزاوارتر است از آنها حمایت کند و او به مصالح بندگانش از شما داناتر است بنابراین از هوي و هوس پیروي نکنید و
عصبیت یا تمایل شخصی یا رفاقت و قرابت شما را وادار به شهادت ناحقی نکند و اگر در اداي شهادت مماطله کنید و در اداي
گواهی زبان خود را برگردانید یا از اداي شهادت اعراض نموده و آن را پنهان کنید بدانید که خداوند به آنچه انجام میدهید آگاه
است و کیفر آن را به شما خواهد داد.
از این آیه استفاده میشود:
خویشان و بستگان میتوانند با حفظ اصول عدالت بسود یا زیان یکدیگر شهادت دهند و همچنین استفاده میشود که سر چشمه
ستمها و مظالم اغلب از هواپرستی سر چشمه میگیرد و اگر اجتماعی هواپرستی نداشته باشد ظلم و ستم در آن راه نخواهد داشت.
(135)
ص: 320
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 320
اي گروه مؤمنان باز ایستید بر اقامه عدل گر حق زیستید
هم گواهان حق اندر راستنی خارج اعنی از کجی و کاستی
این شهادت گر چه بر نفس شماست آورید اقرار بروي حق و راست
گر شما را حق کس بر گردن است اعتراف آثار صدق روشن است
آنکه بر توحید حق باشد گواه هم دهد بر خود گواهی ز انتباه
هم دهد گر بهر مادر یا پدر یا ز بهر اقربا در نفع و ضر
هست مشهود علیه ارمالدار یا که مسکین هر دو را یکسان شمار
در شهادت از ره انصاف و داد نی ز روي میل نفس کج نهاد
در گواهی به که پردازي ضمیر زان تصور کان غنی است این فقیر
صفحه 170 از 272
حق برایشان است اولی در امور تا کند زایشان رعایت بی قصور
بر هوا از حق نگردانید رو گفت چون لا تتبع ان تعدلوا
در گواهی بی ز میل نفس خویش از طریق صدق و عدل آئید پیش
ور به پیچانید بر ناحق زبان بهر کتمان در حقوق مردمان
یا کنید اعراض از حق یک شعیر اوست بر اعمالتان یکجا خبیر
(135)
ص: 321
شان نزول .... ص : 321
سدي گفته این آیه در باره رسول خدا نازل گردید در موردي که یک مرد فقیر و یک مرد غنی براي دفع مخاصمه نزد وي آمده
بودند پیامبر توجه خود را به طرف فقیر نموده بودند بخیال خود که فقیر بغنی ظلم و ستم روا نخواهد داشت ولی خداوند ابا و امتناع
فرمود و میخواست که قیام به قسط و عدل و داد از طرف رسول خود در باره هر دو بشود.
ابن ابی حاتم نیز در تفسیر خود این موضوع را از سدي روایت کرده است.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 321
قوله تعالی وَ إِنْ تَلْوُوا.
لی مصدر و در اصل لوي بوده یعنی پیچیدن، تابیدن چنانکه میگویند:
لوي الحبل یعنی ریسمان را تابید لوي یده- لوي رأسه یعنی دستش و سرش را چرخانید و همچنین در آیه 5 سوره منافقون
میفرماید:
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ.
یعنی وقتی به منافقان گفته میشود بیائید تا رسول خدا بر شما استغفار کند سرشان را از روي تکبر میچرخانند. بنظر راغب لوي
لسانه بکذا کنایه از کذب و دروغسازي است و ظاهرا مراد از تلووا در آیه مورد بحث رفع و تحریف أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 9، ص: 322
و تعمد در دروغ است یعنی پیروي هواي نفس نکنید در اینکه زبان خود را پیچیده و شهادت بحق را دریغ نمائید و به لی زبان و
تحریف کلمات حقیقت را مستور دارید خدا از آنچه میکنید با خبر است. مجمع نوشته بنا بقولی معناي تلووا تبدیل شهادت و
تعرضوا کتمان آن است چنانکه از امام محمد باقر علیه السلام نیز نقل شده بطوریکه در آیه 78 سوره آل عمران میفرماید:
وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتابِ وَ ما هُوَ مِنَ الْکِتابِ.
یعنی گروهی از آنها زبانهاي خویش را بخواندن کتاب میگردانند تا شما مسلمانان آن را از تورات به پندارید و حال آنکه از
تورات نیست.
ص: 323
[سوره النساء ( 4): آیات 136 تا 147 ] .... ص : 323
صفحه 171 از 272
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ
وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً ( 136 ) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ
وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلًا ( 137 ) بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً ( 138 ) الَّذِینَ یَتَّخِ ذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ
الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً ( 139 ) وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی
( یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً ( 140
الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قالُوا أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ وَ إِنْ کانَ لِلْکافِرِینَ نَصِ یبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ
مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً ( 141 ) إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ
خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا ( 142 ) مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی
هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْ لِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا ( 143 ) یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِ ذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا
( لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً مُبِیناً ( 144 ) إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً ( 145
إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَ َ ص مُوا بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّهِ فَأُولئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْراً عَظِیماً ( 146 ) ما
( یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ کانَ اللَّهُ شاکِراً عَلِیماً ( 147
ص: 326
[سوره النساء ( 4): آیه 136 ] .... ص : 326
اشاره
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِي أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ
( وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِیداً ( 136
ترجمه و شرح .... ص : 326
خداوند متعال پس از تشریع قوانین مربوط به خانواده و جامعه و جنگ و صلح در این آیه مبارکه فرمان میدهد که به خدا و
پیغمبرش و کتاب او و کتابی که پیش از آن نازل شده ایمان آرند و از افراد با ایمان میخواهد که ایمان ظاهري خود را با سرمایه
درونی و قلبی تعالی بخشند و بیش از پیش بر درجات ایمان خویش بیفزایند و کسانی را که بچیزي از اینها کفر میورزند بیم
میدهد که دچار عاقبت بد و گمراهی سخت خواهند شد بطوریکه بازگشتشان بشاهراه اصلی به آسانی ممکن نخواهد بود و این از
آن است که چون کسی خود را براي خدا مجرد نکند و بقسط و عدلی که او فرمان داده برنخیزد ناچار به آنچه خدا فرستاده و بروز
پاداشی که مردم در آن روز پاداش عادلانه کارهاي خود را خواهد دید کفر ورزیده است و دیگر امید بازگشتی براي او نیست و
نمیتوان به راه یافتن او چشم ص: 327
داشت زیرا سخت در تاریکی و گمراهی پیش رفته است.
اینک میفرماید:
صفحه 172 از 272
اي کسانیکه ظاهرا بوسیله اقرار به خدا و رسول ایمان آوردهاید ایمان واقعی هم بخدا و پیغمبرش و کتاب که بر او نازل فرموده و
کتب آسمانی که قبلا فرستاده است بیاورید تا باطن و ظاهرتان موافق و برابر گردند و هر کس بخدا کافر شود یا او را شبیه بخلق
کند یا امر و نهی او را رد نماید و فرشتگان او را معتقد نباشد یا آنها را از منزلتی که دارند فرود آورد یا در باره آنها چیزي را که
سزاوار نیستند بگوید و کتابهاي منزله از آسمان را و پیامبران خدا و روز بازپسین را انکار کند حقا بگمراهی دور و درازي افتاده
است.
در واقع این آیه تهدیدي است براي اهل کتاب که اقرار آنها به یکتائی خدا و فرشتگان و کتب آسمانی و پیامبران بدون اقرار
برسالت پیغمبر اسلام نتیجهاي براي آنها ندارد و وجود و عدمش یکسان است.
(136)
ص: 328
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 328
اي گروه مؤمنان بشنوید بر خدا و بر رسولش بگروید
باشد این مقصود از اکمال دین تا که ظن تکمیل یابد بر یقین
چون ز دل دارید بر حق اعتراف در عمل آرید آن را برخلاف
یا پس از تکمیل اعمال بدن گشت بر اخلاق باید ممتحن
یا پس از تعظیم امر ذو الجلال رو کنید از فرق بر جمع وصال
بعد تصدیق زبانی بر حدود رو کنید از دل بتوحید شهود
باشد ایمان اول اقرار زبان پس بر آن گفتار تصدیق جنان
پس نمودن سعی در اعمال شرع پس شدن در اصل مستغنی ز فرع
اصل چه بود در عمل تصدیق قلب تا شود از قلب جز حق جمله سلب
یافتی از فرق بر جمع ارتقا رفته رفته تا فنا و تا بقا
گفت ز آنرو گر مطیع و رهروید بعد ایمان سوي ایمان بگروید
بر خدا آرید ایمان در قبول همچنین از راه عرفان بر رسول
یعنی او را بر کمال خویشتن وا شناسید از نشان عقل و فن
و آنکه کافر شد بحق هم بر ملک بر کتاب و بر رسل از ریب و شک
هم بروز آخرت پس گمره است در ضلال بس بعید آن ابله است
دور از مقصود و راه است و رفیق ره نیاید از نشانی بر طریق
(136)
ص: 329
شان نزول .... ص : 329
صفحه 173 از 272
ابن عباس گفته: عبد اللّه بن سلام با برادرزاده خود سلمۀ و خواهرزاده خود سلام و اسد و اسید پسران کعب و ثعبته بن قیس و یامین
بن یامین که مؤمنین اهل کتاب بودند به محضر پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم شرفیاب شدند و عرض کردند یا رسول اللّه
ما فقط به تو و کتاب تو ایمان داریم و غیر از این به هیچ چیز دیگر حتی به موسی و تورات و عزیر ایمان نداریم سپس خداوند
متعال این آیه را نازل فرمودند. تفسیر کشف الاسرار نیز این مطلب را نقل کرده است.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 329
قوله تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا.
اسلام عبارت از اقرار به یگانگی خداوند متعال و اعتقاد به نبوت و رسالت محمد بن عبد اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم است اما
ایمان عبادت از اسلام و اقرار به امامت و ولایت حضرات ائمه معصومین علیهم السلام میباشد ولی ایمان کامل عبارت است از اقرار
به زبان و اعتقاد به قلب و عمل به دستورات الهی که واجبات را امتثال کند و محرمات را ترك نماید و تسلیم علاوه بر اسلام و
ایمان عبارت است از مطیع و منقاد بودن به دستورات و قوانین شرع انور و با قضا ص: 330
و قدر خداي تعالی سر نپیچیدن و برخلاف اوامر الهی اظهار نظر نکردن البته شرط دخول بهشت ایمان است و اسلام فقط در دنیا
باعث طهارت و حفظ خون و اموال و ناموس مسلمانان میشود.
قوله تعالی وَ مَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ.
تعداد لفظ شیطان و لفظ ملائکه که در قرآن مجید وارد شده با یکدیگر برابر است واژه شیطان 68 مرتبه و همچنین واژه ملائکه نیز
68 مرتبه در ضمن آیات قرآن ذکر گردیده است لذا لفظ شیطان و ملائکه در شمارش 68 مرتبه با یکدیگر متساویند و همچنین
الفاظ دیگري که با شیطان پیوند دارد 20 بار ذکر شده و با الفاظ مربوط به ملائکه که آن نیز 20 بار آمده برابرند پس روي هم رفته
واژههاي شیاطین و ملائکه متساویند و هر کدام 88 بار در ضمن آیات قرآن ذکر گردیده است.
ص: 331
[سوره النساء ( 4): آیه 137 ] .... ص : 331
اشاره
( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلًا ( 137
ترجمه و شرح .... ص : 331
خداوند متعال در این آیه مبارکه سرنوشت افراد متلون و سست ایمان را بیان میکند که گاهی بسوي ایمان و زمانی به جانب کفر
گام برمیدارند و عاقبت به جاي اینکه درجه ایمان خود را بالا ببرند بر میزان کفر خود میافزایند لذا خداوند اینگونه افراد را به هیچ
وجه مورد مغفرت قرار نمیدهد بلکه آنها را در بیراهه دور دست رها خواهد ساخت زیرا کفري که پیش از ایمان باشد آمرزش
پذیر است چه آنکه روشنی را نشناخته و در تاریکی پیش میرود معذور است اما کفریکه بعد از ایمان باشد گناه بزرگی است که
صفحه 174 از 272
آمرزش ندارد و عذري از آن پذیرفته نیست پس کسانیکه بعد از ایمان باز میگردند و مرتد میشوند، دانسته پا بر روي فطرت
میگذارند و عملا به تاریکی پناه میبرند و با کمال آزادي در وادي گمراهی قدم میگذارند پس دیگر براي چنین کسان که
داوطلبانه تاریکی را برگزیدهاند امید آمرزش و هدایتی نیست خاصه آنکه کفر ورزیدن پس از ایمان از طرف ایشان چندین بار
تکرار شود البته این دلالت بر عدم قبول توبه این ص: 332
اشخاص ندارد بلکه اشاره به عدهاي است که در حال شدت کفر چشم از جهان میپوشند.
اینک میفرماید:
آنانکه ایمان آوردند سپس کافر شدند و باز ایمان آوردند و سپس کافر شدند و پس از آن بر کفر خود افزودند و بر ارتداد خود
باقی ماندند تا اینکه با آنحال مردند خداوند آنها را هرگز نخواهد بخشید زیرا این منافقان با اسلام در جنگند و خطر بزرگی براي
مسلمانان هستند و به طبیعتی که قرآن از آنها توصیف کرده راهی براي هدایت آنان نیست و هدایت براي آنها محال است و نه آنها
را به راه راست هدایت میکند زیرا آنها هرگز چشمی به سوي نور باز نکردهاند مگر اینکه در کار خود تجدید نظر کردند.
(137)
ص: 333
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 333
آنکسانیکه به ایمان آمدند بعد ایمان باز کافر شدند
وان بموسی بود ایمان یهود کافر از گوساله گشتند زود
توبه بس کردند و هم مؤمن شدند باز پس کافر به عیسی آمدند
کفرشان بس شد زیاد از ناقبول یعنی از انکار سلطان عقول
نیست آن کامرزد ایشان را خداي زان که توبه ناورد از نارواي
نه نمایندش هدایت بر رهی ره بحق کی یابد اینسان ابلهی
(137)
شان نزول .... ص : 333
جبائی و بلخی گفتهاند: این آیه در باره قومی نازل گردیده که ایمان آورده بودند سپس مرتد شدند و دوباره ایمان آوردند و باز
هم کافر شدند و سپس بکفر خود افزودند تفسیر برهان از محمد بن یعقوب کلینی بعد از شش واسطه از امام جعفر صادق علیه
السلام نقل کرده که این آیه در باره بعضی از صحابه نازل گشته که از ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام اعراض کرده بودند
ولی تفسیر عیاشی از زراره و حمران و محمد بن مسلم و آنها هم از امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهما السلام روایت
کردهاند که این آیه در باره عبد اللّه بن ابی سرح نازل گشته که عثمان حکومت مصر را به او واگذار کرده بود.
ص: 334
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 334
صفحه 175 از 272
قوله تعالی لَمْ یَکُنِ اللَّهُ.
کلمه لم حرف جزم است که بر سر فعل مضارع درمیآید و معنی آن را به صورت ماضی منفی درمیآورد چنانکه در آیه 6 سوره
نوح میفرماید:
فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائِی إِلَّا فِراراً یعنی خواندنم نیفزود آنها را مگر فرار.
لحیانی حکایت کرده است که به زبانی حرف میم در لم را منصوب خواندهاند و آیه أَ لَمْ نَشْرَحْ بنابر قرائتی که میم آن را منصوب
خواندهاند از این قسم میداند.
ص: 335
[سوره النساء ( 4): آیه 138 ] .... ص : 335
اشاره
( بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً ( 138
ترجمه و شرح .... ص : 335
خداوند متعال در این آیه شریفه به رسول اکرم دستور میدهد که به منظور تهدید به مردم منافق بگو که پس از بررسی به دلائل
آشکار برحسب ظاهر دین اسلام را پذیرفتند ولی در اثر خبث سیرت و شبهاتی که به شما القاء شده به کفر دیرین بازگشتهاید
پروردگار عقوبتهاي دردناکی زیاده بر تصور براي شما آماده کرده است و باید دانست که نفاق همان ناتوانی است که آدمی در
نتیجه ترس و آزمندي و یا بستگی به متعلقات و مصالح زمینی پیدا میکند و نمیتواند چنانکه باید با حقایق رو برو شود لذا
مجازات دردناکی در انتظار اینوع افراد میباشد.
اینک میفرماید:
اي رسول گرامی به این دورویان و نفاق اندیشان خبر بده و آنها را بترسان که اگر به کفر خویش باقی بمانند و بانفاق بمیرند
مجازات دردناکی در انتظار آنها است.
(138)
ص: 336
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 336
ده دورویان را بشارت بر هلاك باشد ایشان را عذابی دردناك
(138)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 336
صفحه 176 از 272
قوله تعالی بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً.
عذاب یعنی عقوبت، شکنجه طبرسی آن را استمرار الم زمخشري کل الم فادح، راغب ایجاع شدید، جوهري عقوبت، اقرب الموارد
هر آنچه بر انسان دشوار است و او را از مرادش منع میکند معنی کرده است چنانکه در آیه 7 سوره بقره میفراید:
وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ.
راغب در اصل آن چند قول نقل کرده از جمله گفتهاند اصل آن از عذب است چنانکه میگویند عذبته یعنی گوارائی زندگی را از
او بردم مثل مرضته و قذرته یعنی مرضش را و قذارتش را از بین بردم. بقول بعضی از اهل لغت تعذیب به معنی ضرب است و بقولی
آن از ماء عذب یعنی آب آلوده و گذر است چنانکه گفته میشود: عذبته یعنی عیش او را کدر و آلوده کردم لکن بنظر صاحب
قاموس قرآن اصل آن به معنی منع است و عذاب را از آن جهت ص: 337
عذاب گویند که از راحتی و آسایش منع میکند و آن را از بین میبرد. صحاح و قاموس و اقرب الموارد منع را از جمله معانی
عذب شمردهاند.
نهایۀ مینویسد: در حدیث امیر المؤمنین علی علیه السلام هست که در موقع مشایعت عدهاي از لشکریان خویش فرمودند:
یعنی خود را از یادآوري زنان منع کنید چون آن شما را از جهاد باز « اعذبوا عن ذکر النساء انفسکم فان ذلک یکسرکم عن الغزو »
میدارد.
علی هذا عذاب مصدر به معنی فاعل است یعنی آنچه مشقت دارد و مانع آسایش است.
افعال کلمه عذاب در قرآن همه از باب تفعیل آمده است و در عذاب دنیوي و اخروي هر دو بکار برده شده است و این کلمه در
قرآن مجید با الفاظ عظیم- الیم- مقیم- حریق- مهین- شدید و غیره توصیف شده است مانند لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ- وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ
مُهِینٌ- وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ- وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِیمٌ- ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ- و عذاب شدید.
و از این ماده است:
معذب یعنی شکنجه دهنده، عذاب کننده چنانکه در آیه 15 سوره اسرا میفرماید: وَ ما کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا ضمنا محقق
طوسی در تجرید در باره عدم عذاب اطفال کفار فرموده: تعذیب غیر مکلف قبیح است و در باره قول نوح که گفته: وَ لا یَلِدُوا إِلَّا
فاجِراً کَفَّاراً گفتهاند: مجاز و به اعتبار ما یؤل است یعنی پس از بزرگ شدن فاجر و کافر میشوند نه اینکه حکم کفر و فجور از
طفولیت بر آنها بار است.
ص: 338
[سوره النساء ( 4): آیه 139 ] .... ص : 338
اشاره
( الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً ( 139
ترجمه و شرح .... ص : 338
خداوند متعال پیش از این به کسانی که ایمان آورده بودند دستور داد تا خود را براي خدا خالص کنند و به کسانی که پس از
صفحه 177 از 272
ایمان کافر شدند بیم داد که دیگر آمرزش و هدایتی براي ایشان نیست اکنون نوبه منافقانی است که به ایمان تظاهر میکنند و خود
را براي خدا خالص نکردهاند بلکه از آن جهت به خدا اعتماد ندارند به کافران امید میبندند خداوند متعال با سرزنش میپرسد که
چرا این منافقان خود را در چنین وضعی قرار میدهند چرا با ادعاي ایمان کافران را دوست و سرور خود میگیرند و از مرام آنان
پیروي میکنند اینها سخت در اشتباهند زیرا تنها قدرت از آن آفریدگار است که جهان آفرینش مسطورهاي از توانائی اوست و
عزت و نفوذي که افراد نسبت به یکدیگر و یا موقعیتی که در اجتماع دارند آن نیز بهرهاي است خدا داده لذا باید مسلمانان تکیهگاه
خویش را ذات پاك خداوند قرار دهند که سر چشمه همه عزتها است. ص: 339
اینک میفرماید:
این جماعت منافقان کسانی هستند که مؤمنان را گذاشته و کافرانرا از یهود و مشرکین به دوستی خود برمیگزینند و از آنها براي
تعدي و تجاوز به مؤمنان استمداد و استعانت میکنند و به این اعتقاد هستند که قوت و غلبه با کافران است و میخواهند از آنان
کسب عزت و آبرو کنند و حال آنکه در غفلتند و نمیدانند که قوت و غلبه و عزت و قدرت همهاش مخصوص خدا است یعنی اگر
از روي اخلاص ایمان میآوردند و از دین خدا و رسولش از مؤمنان عزت میطلبیدند بهتر از این بود که از مشرکان و کافران عزت
و غلبه طلب کنند آیا با اینکه تمام عزت و قدرت مال خداست آن را در نزد کافران میجویند؟
(139)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 339
کافران را آنکسان گیرند دوست بهر خود جز مؤمنان دین نی نکوست
ارجمندي میکنند آیا طلب نزد ایشان یا که قوت این عجب
ارجمندي هست حق را بالتمام هرکرا خواهد دهد عز و مقام
(139)
ص: 340
شان نزول .... ص : 340
به نظر علی بن ابراهیم این آیه در باره بنی امیۀ نازل گشته که سوگند یاد کرده بودند که دست بنی هاشم را از کارها کوتاه نموده و
کاري از امور را به آنان واگذار ننمایند تفسیر برهان نیز این سبب نزول را نقل کرده است.
ص: 341
[سوره النساء ( 4): آیه 140 ] .... ص : 341
اشاره
وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً
صفحه 178 از 272
( مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِینَ وَ الْکافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً ( 140
ترجمه و شرح .... ص : 341
خداوند متعال در این آیه مبارکه به پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم میفرماید: به این مردم منافق بگو در آیات قرآنی که در
دسترس عموم است بطور پند و تهدید یادآوري نمودهایم و اینک بار دیگر تذکر میدهیم که مسلمان در حذر باشند و از معاشرت
با بیگانگان و همچنین از شنیدن سخنان و تبلیغات سوء آنان بپرهیزند و هرگز با آنان رفاقت و طرح دوستی ننموده و همنشین آنها
نشوند و اگر مشاهده کردند کسانیرا که نسبت به آیات قرآن استهزاء میکنند و سخنان ناروا میگویند از آنها اعراض کنند زیرا
عقیده و گفتار بشر بر همنشین او لا محاله تأثیر میکند و نیروي روان او را بسوي هدف و عقیده خود جذب نموده بر أنوار العرفان
فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 342
اندیشه و رفتار او حکومت خواهد نمود. کسیکه در میان گروهی نسبت به دین خود ریشخند میبیند یا باید از آن جلو گیرد و یا
چون یاراي رو برو شدن با آنان را ندارد از ایشان کنارهگیري نماید زیرا چشمپوشی و خاموشی نخستین مرحله شکست است و این
همان پل نفاق است که میان دو سرزمین کفر و ایمان کشیده شده و گر نه پروردگار نیز بر حسب تدبیر متقن خود که تخلفناپذیر
است معاندان را به همان هدف و مقصدي که خود و پیروان آنان رهسپارند سوق میدهد و منافقان را نیز در دوزخ همنشین آنان
قرار داده و در سوز و گداز یکسان میباشند.
اینک میفرماید:
خداوند متعال در قرآن کریم این حکم را بر شما فرستاده و به شما دستور داده وقتی که بشنوید مشرکان، کافران و منافقان آیات
خدا را منکر شده و کفر میورزند و آن را مورد سخریه و استهزاء قرار میدهند با آنها نه نشینید و از مجلس آنها برخیزید تا به
سخن دیگري بپردازند و اگر چنین نکنید و با آنها مجالست کنید و سخنهاي باطل و بیهوده آنان را نسبت به دین خدا بشنوید شما
هم مثل آنان خواهید بود زیرا این عمل شما چنان مینماید که به کفر راضی هستید و رضایت به کفر خود کفر است و بدانید که
خدا هر دو فرقه کافران و منافقان را در دوزخ گرد هم خواهد آورد و همه را بکیفر گفتار و کردارشان خواهد رسانید. از این آیه
استفاده میشود که شرکت در جلسات گناه به منزله شرکت در گناه است گر چه شرکت کننده ساکت هم بوده باشد زیرا این نوع
سکوتها یک نوع رضایت و امضاء عملی است و نیز استفاده میشود که مخالفت با منکران با بودن قدرت لازم است و اگر کسی با
داشتن قدرت این وظیفه را انجام ندهد خطاکار و گنهکار است.
(140)
ص: 343
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 343
بر شما فرمود نازل در کتاب بشنوید آیات حق چون در خطاب
حالکونی که شود کافر بدان بروي استهزاء کنند آن بد دلان
حکم اندر مکه شد بر مؤمنین که نگردد کس به مشرك همنشین
زان که میکردند استهزاء بدین هم به آیات و رسول و مؤمنین
صفحه 179 از 272
در مدینه میکند تکرار باز حق در این آیت بر ارباب نیاز
پس به ننشینید با مستهزآن تا نیارند آن قبایح بر زبان
در حدیثی خوض غیر آن کنند در هواي نفس خود جولان کنند
چونکه با ایشان نشینید از خوشی همچو ایشانید اندر سرکشی
چون سوي نفس از فضاي قلب و روح رو کنید از نفستان نبود فتوح
دل به میل نفس گردد منقلب در هواهاي طبیعت محتجب
زان که میل نفس بر شرك و هواست میل دل بر پاس میثاق و وفاست
مر منافق را و کافر را خدا جمع سازد در جهنم هر دو را
(140)
ص: 344
شان نزول .... ص : 344
بگفته ابن عباس منافقین با احبار و دانشمندان یهود مینشستند و نسبت به قرآن طعن زده و مسخره مینمودند سپس خداوند متعال
این آیه را نازل فرمودند و از نشست و برخاست با آنان را ممنوع کردند و تفسیر مجمع البیان و روض الجنان نیز این سبب نزول را
نقل کردهاند.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 344
قوله تعالی حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ.
خوض- یعنی داخل شدن در آب ولی راغب مینویسد: خوض یعنی وارد شدن در آب و رفتن در آن است و بطور استعاره به وارد
شدن در امور اطلاق میشود و اکثر موارد آن در قرآن محلی است که ورود آن مذموم است چنانکه در آیه 12 سوره طور
میفرماید:
فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ.
یعنی آن روز واي بر مکذبین آنانکه در حدیث باطل بازي میکنند و سخن باطل میگویند.
مخفی نماند این کلمه در قرآن مجید در ورود به آب اصلا بکار نرفته و در همه جا موارد آن خوض در باطل است. و در خطبه 192
نهج البلاغۀ در وصف پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم فرموده:
.« خاض الی رضوان اللّه کل غمرة و تجرع فیه کل شدة »
ص: 345
[سوره النساء ( 4): آیه 141 ] .... ص : 345
اشاره
صفحه 180 از 272
الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قالُوا أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ وَ إِنْ کانَ لِلْکافِرِینَ نَصِ یبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ
( مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَۀِ وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا ( 141
ترجمه و شرح .... ص : 345
خداوند متعال در این آیه مبارکه پارهاي از نشانههاي منافقان و قسمتی از صفات و اندیشههاي پریشان آنان بازگو نموده و میگوید
اینها کسانی هستند که عصا را از وسط آن بدست میگیرند و بنا به مقتضاي زمان گاهی به مسلمانان نزدیکی میجویند و گاهی به
دشمنان ایشان و به هر دو دسته چنان وانمود میکنند که ایشان نقش مهم و سودمندي دارند و کسی نمیتواند از خدمات آنان
چشم پوشد یا ایشان را ندیده بگیرد یا به دشمنی با آنان برخیزد و اگر در اثر استقامت در برابر دشمنان فتح و پیروزي را خداوند
نصیب مسلمانان فرماید میگویند مگر ص: 346
ما با شما نبودیم و نمیخواستیم که پیروزي از آن شما باشد؟ آیا کمکهاي ارزنده ما مؤثر در غلبه و پیروزي شما نبود؟ لذا ما هم در
تمام این موفقیتها و نتایج معنوي و مادي آن با شما شریک و سهیم هستیم و اگر کافران را بهرهاي از پیروزي رسد میگویند مگر ما
پشتیبان شما نبودیم و بکمک و یاري شما برنخاستیم؟ چنین است که در سر هر سفره سورچرانی میکنند و هر دو دسته را فریب
میدهند ولی خداوند هنگام رستاخیز در باره خیانتهائی که این مردم منافق در مورد مسلمانان بکار میبرند حکمیت خواهد فرمود به
افراد مسلمانی که به آنان خیانت شده پاداش و جزاء نیک موهبت فرماید و اندیشه خیانت پیشه و سیرت پلید منافقان را نیز در آن
صحنه آشکار خواهد فرمود در پایان اضافه میکند هیچگاه خداوند راهی براي پیروزي و تسلط کافران بر مسلمانان قرار نداده و
کفار را بر مسلمانان مسلط و پیروز نخواهد فرمود مادامیکه جامعه مسلمانان و یا اکثریت آنان به وظایف و برنامه دینی رفتار نمایند و
اتحاد و عدالت در اجتماعات آنان حکومت کند و همچنین از معاشرت با بیگانگان و از همنشینی با مردم خیانت پیشه بپرهیزند.
اینک میفرماید:
منافقان کسانی هستند که پیوسته منتظر واقعهاي مولمهاي براي شما هستند و به عقیده خودشان میگویند عنقریب محمد صلی اللّه
علیه و آله و سلم و یارانش هلاك میشوند و ما از دست آنها راحت میشویم و قوت ما ظاهر و دین ما استوار میگردد و همیشه
مراقب شما هستند که اگر فتح و پیروزي نصیب شما گردد میگویند آیا ما با شما نبودیم و با شما بر ضد دشمن نمیجنگیدیم پس
بهره ما را از غنائم جنگی بدهید و اگر بهرهاي نصیب کافران گردد میگویند آیا ما شما را تشویق به مبارزه و عدم تسلیم در مقابل
مؤمنین نمیکردیم؟ و به وسیله جاسوسی ص: 347
و نشر اکاذیب شما را از اسرار آنها آگاه نمیساختیم پس با شما سهیم خواهیم بود سپس میفرماید: این را هم بدانید روزي فرا
میرسد که پردها بالا میرود و نقاب از چهره زشت آنان برداشته میشود و خداوند در روز رستاخیز بین شماها حکومت خواهد
کرد و مؤمن را از منافق جدا خواهد نمود و هرگز براي کافران نسبت به مؤمنان راه تسلطی قرار نداده است و اگر بقوت ظاهر بر
مؤمنان غالب آیند مؤمنان بقوت برهان بر کافران غالب خواهند بود.
(141)
ص: 348
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 348
صفحه 181 از 272
مر دو رویانند آنها کانتظار بر شما دارند نکبت را ز عار
بر شما پس گر رسد فتحی ز حق خویش دانند از غنایم مستحق
از دغل گفتند آیا در غزا با شما همره نبودستیم ما
از غنائم پس بما بدهید سهم که ممد بودیم در تدبیر و فهم
ورکه بهر کافران بودي نصیب بر شما غالب شدند از ناشکیب
هم به ایشان از دغل گفتند ما غالب آیا خود نبودیم از شما
میتوانستیم یعنی کارزار با شما کردن ز قوت و اقتدار
لیک ما از جنگ بکشیدیم دست تا نیاید بر شما وارد شکست
مؤمنان را از شما مانع شدیم در مدد یعنی از ایشان تن زدیم
سستشان کردیم از گفتارها تا شما غالب شدید اندر غزا
پس بما باب جدائی سد کنید در غنیمتها شریک خود کنید
پس نماید حکم سلطان عزیز بینتان اندر مقام رستخیز
کافران را حق نگرداند یقین غالب از راه حجج بر مؤمنین
تا کنند الزام ایشان زان حجج حجت ایشانراست بر هر ذي عوج
بر موحد مشرکی کی غالب است زان که حق از چشم جانش غایب است
گر ز روي جسم و صورت غالبند نزد حجت زاهل ایمان هاربند
(141)
ار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 349
شان نزول .... ص : 349
طبق نوشته تفسیر برهان و تفسیر علی بن ابراهیم این آیه در باره عبد اللّه بن ابی رئیس منافقین و یاران او نازل گردیده که در جنگ
احد با پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم شرکت نکردند و مترصد بودند که هر وقت رسول اکرم در جنگ بر کفار پیروز
میگردید به مسلمین میگفتند الم نکن معکم یعنی آیا ما با شما نبودیم و هرگاه کفار پیروز میشدند به کفار میگفتند الم نستحوذ
علیکم یعنی آیا ما شما را از اسرار مسلمین آگاه نساختیم سپس خداوند متعال فرمودند فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَکُمْ.
ص: 350
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 350
قوله تعالی أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ.
حوذ- یعنی راندن سریع و احاطه، طبرسی در ذیل آیه مورد بحث نوشته استحواذ تسلط و غلبۀ است و آن لازم راندن و احاطه است
چنانکه در آیه 19 مجادله میفرماید:
اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ یعنی شیطان بر آنها مسلط شد و یاد خدا را فراموششان کرد.
صفحه 182 از 272
و نیز در آیه مذکور میفرماید:
وَ إِنْ کانَ لِلْکافِرِینَ نَصِیبٌ قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ وَ نَمْنَعْکُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ.
یعنی منافقین بر کفار میگفتند آیا بر شما در راي غلبه نکردیم؟ و از گرویدن به مؤمنین باز نداشتیم پس در این غنیمت ما را نیز
بهرهاي باید باشد یا ما بر شما منت داریم.
ضمنا این فعل برخلاف قاعده است و اعلال نشده چنانکه در باب افعال آن میگویند احواذ برخی هم طبق قاعده اعلال کردهاند.
ص: 351
[سوره النساء ( 4): آیه 142 ] .... ص : 351
اشاره
( إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کُسالی یُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِیلًا ( 142
ترجمه و شرح .... ص : 351
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند که منافقین براي رسیدن به اهداف شوم خود از راه خدعه و نیرنگ وارد میشوند و
بخاطر اینکه از خطر دعوت به دین اسلام و تهدید مسلمانان ایمن گردند اظهار اسلام و دعوي مسلمانی میکنند و نیز از معاشرت و
همنشینی با مسلمانان بهرهمند گشته و از وضع جریان امور اجتماعی و سیاسی آنان مستحضر و آگاه گردند و در مورد لزوم گزارش
آنها را در دسترس دشمنان قرار بدهند در عین حال که با این وسائل با آفریدگار و رسول گرامی و مسلمانان حیله و مکر میکنند
خداوند نیز با مکري که بکار میبرند شبکه امتحان را سر راه آنان قرار داده و تدبیر مرموز را در باره آنان اجرا مینماید و غفلت و
از خود بیخبري آنها را فرا میگیرد و بخیانتها که در باره مسلمانان بکار میبرند خشنود و سرگرم میشوند غافل از اینکه به همین
وسائل پروردگار آنها را بسوي خطر سوق میدهد زیرا براي بدست آوردن سرمایههاي ناچیزي سرمایههاي بزرگ وجود خویش را
از دست میدهند و همچنین با گرمی ص: 352
و ایمان عبادت نمیکنند بلکه از سر ریا و تظاهر به عبادت میپردازند و نماز خواندنشان به خاطر ملاقات با خدا نیست بلکه از آن
است که به مردم نمایش دهند تا در باره ایشان گفته شود که نماز میگزارند از مردم زیاد یاد میکنند ولی کمتر بیاد خدا میافتند
بنابراین بخدا اطمینان ندارند و برجایگاه استواري پايبند نیستند.
اینک میفرماید:
منافقان به سبب جهلشان با خدا بخدعۀ و مکر رفتار میکنند یعنی به ظاهر اظهار ایمان میکنند و به باطن بکفر خود باقی هستند در
حالیکه خداوند هم همان رفتاري را با آنها میکند که مخادعین با او میکنند یعنی احکام مسلمین را در باره آنها اجراء و خون و
مال آنها را مصون و محفوظ میدارد و آخرت هم آنها را در درك اسفل جا میدهد و چون به نماز ایستند از روي کسالت
میایستند زیرا نه نیتی براي نماز دارند و نه ایمان و خشیتی در آنها موجود است و هر عملی را به چشم مردم میکشند و بریاء انجام
میدهند و جز کمی بیاد خدا نمیباشند و آن هم از روي خلوص نیست نه جزء مؤمنانند و نه در صف کافران.
(142)
صفحه 183 از 272
ص: 353
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 353
خدعه با حق میکنند اهل نفاق حق جزاي خدعه بدهد در سیاق
چونکه برخیزند از بهر نماز کاهلان باشند اندر اهتزاز
مینمایند آن عمل بر مردمان تا که مؤمنشان شناسند از گمان
گر نهبیند هیچکس ز اصحابشان جمله گردد ترك آن آدابشان
یاد نارند از خدا الا قلیل خلقشان چون در عمل باشد دخیل
یاد حق از بهر خلق اندك شود اندکی کان لایق مشرك بود
ذکر حق یا از زبان گویند و فم و ان بود نسبت به ذکر قلب کم
نفی مطلق یا مراد از قلب است نام حق گر میبرند از علت است
تا بماند مال و جانشان در امان وین منافق راست نیکوتر نشان
(142)
ص: 354
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 354
قوله تعالی قامُوا کُسالی
و کسل بفتح -« الکسل التثاقل عما لا ینبغی التثاقل عنه » .کسل- و کسلان یعنی تنبل و سست، بی حال. راغب و دیگران گفتهاند
کاف و سین به معنی سستی در آنچه نباید در آن سستی کرد و لذا مذموم است و جمعش کسالی بضم کاف و کسالی بفتح کاف
است چنانکه در آیه 54 سوره توبه میفرماید:
وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ کُسالی و این لفظ فقط دوبار در ضمن آیات قرآن بکار برده شده است.
ص: 355
[سوره النساء ( 4): آیه 143 ] .... ص : 355
اشاره
( مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ مَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا ( 143
ترجمه و شرح .... ص : 355
صفحه 184 از 272
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که منافقان افراد سرگردان و بیهدفی هستند بخدا اطمینان ندارند و بر جایگاه
استواري پايبند نیستند و براي خود وجود مستقل و هدفهاي خاص و بزرگواري و آبرویی ندارند تا آنان را از ریا و چاپلوسی باز
دارد چنین است که لرزان و سرگردانند نه جزء مؤمنانند و نه در صف کافران سپس اضافه میکند آنان افرادي هستند که در اثر
اعمال و رفتارشان خدا حمایتش را از آنان برداشته و بیراههها گمراهشان ساخته و هر که سنت خدا در حق وي تحقق پیدا کند دیگر
راه بازگشتی از این گمراهی را نخواهد داشت.
اینک میفرماید:
این جماعت منافق و دورویان، مردمان مضطرب و بیهدفی هستند و همواره با تردید و تردد زندگی میکنند نه متمایل به اینها
هستند و نه به آنها و هر کس را خدا گمراه کند یعنی به حال خودش واگذارد هرگز راهی بسوي حق و صواب نخواهد یافت و
همواره مردد و بحال بیثباتی خواهد ماند.
(143)
ص: 356
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 356
زان مذبذب گفت بین ذالکند نه معین ناجی و نه هالکند
واله و مطرود بین این و آن نبوند از مؤمنان نز کافران
هر که را حق وا هلد در گمرهی پس نیابی بهر او راه از بهی
(143)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 356
قوله تعالی مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ.
ذبذب- تذبذب یعنی حرکت کردن بدون هدف چنانکه میگویند ذبذبته فتذبذب یعنی او را حرکت دادم و حرکت کرد و آن
مانند حرکت دادن شی آویزان است.
و از این ماده است:
مذبذب اسم مفعول یعنی به حرکت درآمده چنانکه در آیه مورد بحث فرمودند: مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ شاید مراد تذبذب ظاهري و با
هر دو کنار آمدن است نه تذبذب قبلی و احتمالا مراد تحیر قلبی آنهاست که نه واقعا ایمان میآورند و نه از روي جهل کافر
حقیقیاند. این کلمه فقط یکبار در ضمن آیات قرآن مجید آمده است.
ص: 357
[سوره النساء ( 4): آیه 144 ] .... ص : 357
اشاره
صفحه 185 از 272
( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً مُبِیناً ( 144
ترجمه و شرح .... ص : 357
خداوند متعال در این آیه مبارکه به مؤمنین هشدار میدهد که کافران را تکیهگاه و ولی خود قرار ندهند زیرا مظهر نفاق در منافقان
آن است که بجاي مؤمنان با کافران دوستی و الفت بگیرند لذا خداوند مؤمنان را از پیمودن این طریق منع میکند و آنان را بیم
میدهد که اگر چنین کنند دچار خشم خدا خواهند شد زیرا ریشه نفاق و تزلزل در عقیده از آنجاست که مسلمانان با بیگانگان
دوستی و رفاقت نموده و همنشین آنها باشند و معاشرت و رفاقت ناگزیر در همنشین اثر خواهد گذاشت و افق فکر دو همنیشین را
بیکدیگر نزدیک خواهد کرد و چون برحسب طبع، بشر همواره به خودسري تمایل دارد اگر فرد مسلمان رفیق و همنشین بیگانه شود
از تیرگی روان و بیخبري او از غرض آفرینش بوي سرایت نموده افق فکر فرد مسلمان را نیز تیره مینماید و ابرهاي کفر و عناد نور
نظري مسلمان را خاموش نموده ثبات و استقامت او را در ایمان و التزام او را به وظائف اخلاقی و عملی زائل خواهد نمود از این رو
مسلمانان باید از معاشرت و ص: 358
رفاقت بیگانگان در حذر باشند و از مداخله بیگانگان در امور زندگی فردي و اجتماعی مسلمانان جلوگیري کنند و گر نه کفر و
شقاوت در مسلمانان رسوخ نموده و امید سعادت براي آنان باقی نخواهد گذاشت.
اینک میفرماید:
اي کسانیکه به خدا و رسولش ایمان آوردهاید کافران و منافقان را به جاي مؤمنان بدوستی و یاري خود مگیرید و از آنها طلب
عزت و غلبه نکنید آیا میخواهید با این عمل خدا را در استحقاق عذاب براي شما حجت و برهان قوي و آشکارا باشد؟ زیرا وقتی
شما کافران را به دوستی و یاوري گرفتید و از مؤمنان مددي نخواستید روش منافقان را پیش گرفتهاید و مستحق عذاب شدید
خواهید بود.
(144)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 358
مینگیرید اي گروه مؤمنان دوست غیر از مؤمنین فاش و نهان
هر که باشد دوست با اعداي دوست ز او حذر کن کاولین خصم تو اوست
یا که میخواهید گرداند از عتاب حجتی بر خود خدا را در عذاب
بر عذاب اعنی که در یوم القیام حجت حق بر شما گردد تمام
ائتلاف کافران یعنی خطاست موجب اتمام حجت بر جزاست
(144)
ص: 359
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 359
صفحه 186 از 272
قوله تعالی أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ.
.« راده رودا و ریادا اي طلبه » : رود بفتح راء یعنی طلب کردن، خواستن اقرب الموارد مینویسد
و از این ماده است:
ارادة یعنی تصمیم گرفتن، خواستن، طلب کردن در آیه 125 سوره یوسف میفرماید: قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً و این کلمه
گاهی در جماد بکاربرده میشود چنانکه در آیه 77 سوره کهف میفرماید:
فَوَجَدا فِیها جِداراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ یعنی در آن قریه دیواري یافتند که میخواست بیفتد آن را بپاداشت.
راغب میگوید: اراده گاهی با قوه تسخیري و حسّی است و گاهی با قوه اختیاري و لذا در جماد هم بکار برده میشود مانند یُرِیدُ
أَنْ یَنْقَضَّ بنظر طبرسی وصف جدا ربا اراده مجاز است و معنایش این است که نزدیک بود بیافتد و مشرف بر انهدام بود و آن از
فصیح کلام عرب است و در اشعارشان زیاد است چنانکه شاعر میگوید:
یعنی نیزه سینه ابا براء را میخواهد و از خون فرزندان عقیل اعراض « یرید الرمح صدر أبی براء- و یرغب عن دماء بنی عقیل »
میکند.
مراودة از رود به معنی طلب است مجمع گفته مراودة خواستن چیزي است با نرمی و مدارا. راغب معتقد است مراودة آن است که با
دیگري در اراده ص: 360
نزاع کنی و قصد کنی آنچه که او قصد نمیکند و یا بطلبی چیزي را که او نمیطلبد ولی اقرب الموارد مینویسد: این کلمه آنگاه
که با عن یا علی همراه باشد به معنی مخادعۀ و فریفتن است چنانکه در آیه 23 سوره یوسف میفرماید:
وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ.
ضمنا مفاعله در این آیات براي مبالغه است نه بین الاثنین و کلمه عن در اینگونه آیات به معنی تعلیل است چنانکه در آیه 114
سوره توبه میفرماید:
وَ ما کانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِیمَ لِأَبِیهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ و نیز باید مراودة را در این نوع آیات به معنی قصد بگیریم که از مصادیق طلب است
مثلا آیه: وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِها عَنْ نَفْسِهِ را اینطور معنی کنیم: زنی که یوسف در خانه او بود یوسف را به شدت قصد کرد به
جهت نفس او و کام گرفتن از او. اما زمخشري و بیضاوي مراودة را به معنی رفت و آمد میدانند و آن به تصریح صحاح و قاموس
یکی از معانی رودة است و اما معنی اراده در خدا چنانکه آیات قرآن نشان میدهد به معنی حکم و دستور است که توأم با وقوع
خارجی است برخلاف اراده بشر که توأم با انقلاب و شوق و تغییر فکر و غیره است ضمنا ارادة تکوینی خدا تخلفناپذیر است ولی
اراده تشریعی وي تخلفپذیر است.
رائد یعنی طالب.
ص: 361
[سوره النساء ( 4): آیه 145 ] .... ص : 361
اشاره
( إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً ( 145
صفحه 187 از 272
ترجمه و شرح .... ص : 361
خداوند متعال در این آیه شریفه منافقان را بصورت پست و فرو افتادهاي نمایش میدهد که مایه بیزاري شنونده و تحقیر آنان
میشود و درجات پائین دوزخ صورتی است که با سنگینی زمین که آنان را به خود میکشد سازگاري دارد چه در نتیجه همین
کشش است که نمیتوانند به آن جایگاه بلندي برسند که خود را براي خدا خالص کنند و از خدا نیرو و عزت و آبرو بدست آرند
این سنگینی آز و هوس و آرزو است که آنان را بچاپلوسی از کافران و مدارا کردن با مؤمنان و قرار گرفتن در این وضع و خوار
کننده قرار داده است پس این سنگینی جان و سنگینی آزمندیهاي ایشان که بصورت پستترین پایه دوزخ بیرون آمده و در آنجا
بییار و یاور ماندهاند و این پاداش است که تعبیر قرآنی با طریقه تصویري خود آن را درست ترسیم کرده است.
اینک میفرماید:
محققا منافقان در پائینترین طبقه دوزخ قرار دارند و در درك زیرین آتش جا دارند و باید همچنین باشند زیرا آنان با مسلمانان
مخلوط شدند و اسلام را ص: 362
شناخته و سپس منکر گشتند و براي این فرقه منافقان هرگز یار و یاوري نخواهی یافت که عذاب را از آنها باز دارد یا تخفیفی در
آنچه دچار هستند بدهد.
از این آیه شریفه استفاده میشود که نفاق بدترین انواع کفر و منافقان دورترین مردم از خدا هستند.
(145)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 362
مر منافق راست جاي اندر درك پستتر جاي از جهنم بی ز شک
هم نیابی بهرشان یار از ثقات از درك تا بدهد ایشانرا نجات
(145)
ص: 363
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 363
قوله تعالی فِی الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ.
سفل یعنی پائینی، پست و از این ماده است:
سافل چنانکه در آیه 82 سوره هود میفرماید:
جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها یعنی ما طرف بالاي آن را بطرف پائین قرار دادیم.
اسفل- یعنی پائینتر چنانکه در آیه 5 سوره تین میفرماید:
ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ یعنی سپس او را پائینترین پائینها برگردانیدیم.
سفلی مؤنث اسفل چنانکه در آیه 40 سوره توبه میفرماید:
وَ جَعَلَ کَلِمَۀَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلی یعنی کلمه اهل کفر را پائینترین همه قرار داد.
صفحه 188 از 272
سفله بفتح سین یعنی آدم پست.
ص: 364
[سوره النساء ( 4): آیه 146 ] .... ص : 364
اشاره
( إِلَّا الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّهِ فَأُولئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَوْفَ یُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ أَجْراً عَظِیماً ( 146
ترجمه و شرح .... ص : 364
خداوند متعال پس از آنکه در آیات پیش با وعید سخت منافقین را تهدید فرمودند در این آیه آنانکه متصف بصفات ذیل باشند
استثناء نمودهاند ( 1) توبه کنند ( 2) کار خویش را بصلاح و درستی باز آورند ( 3) به ریسمان محکم الهی چنگ بزنند ( 4) دین خود
را براي خدا خالص گردانند که در این صورت با مؤمنان خواهند بود و پاداش مؤمنان نصیب آنان نیز خواهد شد یعنی اگر این
گروه در بقیه عمر باداء وظائف دین ادامه دهند و به مرتبهئی از کمال نائل گردند صفاء و عزت نفس یابند پروردگار براي آنان
مانند سایر اهل ایمان و تقوي اجر و پاداش از لذت روانی و اطمینان خاطر و نعمتهاي جاوید زیاده بر تصور ارزانی خواهد داشت.
اینک میفرمایند:
مگر کسانیکه از نفاق توبه کنند و شرایط توبه صحیح و کامل را ملحوظ دارند و خود را اصلاح کنند یعنی در اعمال صالحه بحدي
کوشا شوند که آنچه بدي ص: 365
در دوره نفاق داشتهاند بپوشانند و بدامن لطف خدا چنگ زنند و به قرآن او تمسک یابند و به هدایت رسول برگزیده او مهتدي و
راهرو شوند و تمام آنها را براي رضاي خدا بعمل آورند و دین خود را براي خدا خالص کنند یعنی فقط او را بخوانند و از روي
خلوص فقط رو بسوي او کنند و غیر او را در نظر نیاورند و چون چنین کردند آنها با مؤمنان خواهند بود و خداوند به افراد با ایمان
اجر عظیمی خواهد داد که بکنه آن جز خدا کسی عالم نخواهد بود.
(146)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 365
دوزخ از بهر منافق جایز است غیر آنکس که بتوبه فایز است
بازگشت اعنی بحق زان خو کنند از دو روئی روي دل آنسو کنند
هم بدین حق نمایند اعتصام بر صلاح آید مفاسد تا تمام
دین خود خالص نمایند از دغل بر رضاي حق باخلاص عمل
پس خود ایشانند اندر یوم دین قدر رتبت در شمار مؤمنین
زود باشد تا دهد اجري عظیم مؤمنان را حق پس از امید و بیم
صفحه 189 از 272
(146)
ص: 366
شان نزول .... ص : 366
بنظر ابن جریح این آیه و آیات قبل در باره عبد اللّه بن ابی و یاران او نازل گردیده است. تفسیر برهان نیز از علی بن ابراهیم نقل
کرده که این آیه در باره عبد اللّه بن ابی نازل گردیده و سپس در باره هر منافق و مشرك کشانیده شده و جریان پیدا کرده است.
ص: 367
[سوره النساء ( 4): آیه 147 ] .... ص : 367
اشاره
( ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ کانَ اللَّهُ شاکِراً عَلِیماً ( 147
ترجمه و شرح .... ص : 367
خداوند متعال در این آیه شریفه به رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم دستور میدهد بگروندگان و به همه مردم بگو که
آفریدگان جهان غنی و بینیاز است و هرگز حاجت ندارد به اینکه کسی را عقوبت فرماید و از بندگان عاصی انتقام بگیرد و یا
قدرتنمائی بکند بلکه یگانه سبب استحقاق مردم و خواسته آنها است که نعمتهاي بیشماري که برایگان در دسترس آنان نهاده شده
نادیده گرفته و از غرض آفرینش خود و خلقت جهان بیخبرند و هدف آنان در زندگی خودستائی است و برخلاف خود تا آخرین
لحظات به مخالفت برخاسته و خود را از سعادت بیبهره نمودهاند لذا این مجازاتها همگی بازتابها و نتایج سوء اعمال و عقاید خود
انسانها است لذا میفرماید: اگر شکرگزار شوید و ایمان آورید دیگر خدا از عذاب دادن شما چه میخواهد زیرا عذابی که خدا
میدهد کیفر کفران و انکار است نه اینکه شهوتی براي شکنجه دادن و میلی به سرکوفتن داشته باشد زیرا همه اینها لازمه نقائص و
کمبودها است که ذات پاك خدا از آنها منزه است پس هر وقت با شکر و ایمان تقوي پیشه کردید شایسته رسیدن به آمرزش و
نعیم الهی خواهید شد در آنجا رحمت فراخ الهی است که هر چه وارد شوندگان در آن ص:
368
افزونتر شود تنگی نخواهد داشت و بخشایش بیدریغ خدائی است که هیچ توبه کنندهاي را محروم نمیکند.
اینک میفرماید:
اگر شما اي منافقان شکر نعمت خدایرا بگذارید و حق واجبی که او را بر شما است ادا نمائید و به خدا و رسولش ایمان آورید و به
آنچه از جانب او آمده است اقرار کنید و توبه کرده خود را اصلاح نمائید و بخدا و دین او خالصانه تمسک جوئید خدا را چه
حاجتی به عذاب شماست اگر شکرگزاري کنید و ایمان آورید و خدا شکرگزار و آگاه است و عطا کننده جزاي شکر است و به
حال بندگان دانا است و به قدر استحقاق آنها پاداش میدهد.
صفحه 190 از 272
(147)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 368
از چه فرماید شما را حق عذاب کو غنی است از گناه و از ثواب
شکر او گوئید گر بر نعمتی یا که تصدیقش بوحدانیتی
اجرتانرا حق نماید بر نعم اوست دانا بر حقوق از بیش و کم
(147)
ص: 369
توضیحات .... ص : 369
قوله تعالی یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ.
این آیه مبارکه در توضیح ارکان و عناصر ایمان و اصول دین اسلام است که فطرت و خرد نیز بر اصول توحید گواه است.
1) اقرار به یگانگی آفریدگار. )
2) تصدیق برسالت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم که براي تعلیم و رهبري جهان بشریت فرستاده است. )
3) تصدیق قرآن کریم که برنامه اعتقادي و عملی و رهنماي جهان بشریت است. )
4) تصدیق کتابهاي آسمانی مانند تورات و انجیل که آنها نیز برنامه خداشناسی و عملی بطور محدود بوده و بوسیله پیامبران براي )
بنیانگزاري مکتب خداپرستی فرستاده شدهاند.
اقرار به یگانگی آفریدگار گر چه فطري بشر است و قابل انکار نخواهد بود ولی وابسته به تصدیق ارکان توحید و به لوازم
خداپرستی است که از جمله آنها ایمان به همه پیامبران است.
و نیز ایمان و تصدیق قلبی داراي دو عقد است یکی عقد اثباتی که به همه ارکان توحید و به لوازم آن معتقد باشد و تصدیق کند و
دیگر عقد سلبی است که اصول توحید و یا یکی از احکام آن را انکار ننماید و چنانچه در باره بعضی از آنها تردید کند بیگانه از
اسلام معرفی شده است و اگر بظاهر و بر حسب گفتار به ص: 370
اصول و احکام اسلام ملتزم باشد ولی برحسب عقیده پارهئی از آنها را تکذیب نماید این عمل کفر و نفاق معرفی شده است و از
جمله ایمان بروز جزاء است در این باره تأکید شده که هر که بررسی به اعمال و یا یکی از اصول دین اسلام را تکذیب کند
برخلاف فطرت و خرد یگانگی آفریدگار را انکار نموده و طریقه عناد و خودستائی را میپیماید.
طبري در ذیل این آیه شریفه مینویسد: اگر کسی اعتراض کند که چگونه مردم مؤمن نامیده شدهاند و باز امر شده است که مؤمن
شوید جواب این است که چون یهود مؤمن بتورات و موسی بودند و بس و مسیحیها مؤمن بتورات و انجیل بودند و پیغمبر اسلام و
قرآن را قبول نداشتند این آیه خطاب به آنهاست که اي مردم مؤمن به قسمتی از رهبریهاي خداپرستی و توحید مؤمن به همه آنها
بشوید که موسی و عیسی و محمد است و کتابهاي آنها.
ابو الفتوح میگوید: یعنی اي کسانیکه بزبان اظهار ایمان کردهاید بدل هم آن را بپذیرید. یا اي کسانیکه مؤمن شدهاید در ایمان
خود مستقیم و پایدار باشید.
فخر رازي مینویسد: یعنی اي مردمی که بتقلید مؤمن هستید با دلیل مؤمن باشید.
صفحه 191 از 272
مجمع نوشته: عبد اللّه بن سلام با عدهاي از موافقین خود خدمت پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم رسیدند و عرض کردند ما
بتو و قرآن تو و به موسی و تورات ایمان داریم و دیگري را قبول نداریم و این آیه در جواب آنها نازل شد که باید به همه اینها
مؤمن باشید و آنها هم پذیرفتند.
کشف الاسرار مینویسد: پیر طریقت گفت اي شما که شریعت پذیرفتید حقیقت بپذیرید شریعت چیست؟ حقیقت چیست شریعت
چراغ است حقیقت پند است شریعت نیاز است حقیقت ناز است شریعت ارکان ظاهر است حقیقت ارکان باطن است شریعت بواسطه
است حقیقت بمکاشفه. ص: 371
قوله تعالی إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا.
مفسرین در باره تفسیر این قسمت از این اقوالی دارند که یکی از آنها این است که مقصود از این افراد منافقین میباشند که ایمان
آوردند و مرتد شدند و دوباره ایمان آوردند و سپس مرتد گردیدند و سر انجام در حال کفر از دنیا رفتند.
بنظر ابن عباس کلیه افراد منافقی که در زمان پیغمبر اسلام بودند چه در صحرا و چه در دریا مشمول این آیه میشوند.
و این تغییر روش یا مولود تلون و عدم تحقیق کافی در مبانی اسلام بود و یا نقشهاي بود که افراد منافق و کفار متعصب اهل کتاب
براي متزلزل ساختن مؤمنان واقعی طرح و اجرا میکردند.
خلاصه خداوند متعال در این آیه مبارکه سرنوشت افراد متلون و سست ایمان را بیان کرده که گاهی بسوي ایمان و زمانی به جانب
کفر گام برمیدارند و عاقبت بجاي اینکه درجه ایمان خود را بالا ببرند بر میزان کفر خود میافزایند خداوند اینگونه افراد را به هیچ
وجه مورد مغفرت قرار نمیدهد بلکه آنها را در بیراهه دور دست رها خواهد ساخت و بالاخرة در حال شدت کفر چشم از جهان
میپوشند.
قوله تعالی بَشِّرِ الْمُنافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِیماً.
بنا به نوشته مفسران با نزول سوره فتح که حاکی از مغفرت پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم و مؤمنان میباشد عبد اللّه بن ابی
و پیروان منافقش گفتند این آیه بشارتی است که در باره ما نازل گشته است لذا خداوند متعال آیه مزبور را نازل فرمودند که اي
پیغمبر منافقان را بشارت ده که براي آنان عذاب دردناکی مهیا گشته است زیرا این چهرهپردازان دورو با یهودیان طرح دوستی
ریخته بودند تا اگر روزي نفاقشان آشکار گردد به آنان پناه به برند و از طرف آنها کسب قدرت و عزت نمایند چنانکه میفرماید:
ص: 372
الَّذِینَ یَتَّخِ ذُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ ولی از آنجا که فاقد دور اندیشی و واقعبینی بودند تحلیل و تأویلشان از اسلام و
پیغمبر اکرم این بود که کار محمد صلی اللّه علیه و آله به سر انجام نمیرسد از این رو به مشرکان یاري میکردند تا هر چه زودتر
مسلمانان را شکست دهند و خود بر سر کار آیند از این رو خداوند متعال با جمله فان العزة للّه این آرزو را ابطال نموده و فرمودند
که همه عزت و اهمیت از جانب خدا است و در واقع این آیه مبارکه به همه مسلمانان هشدار میدهد که عزت خویش را در همه
شئون زندگی در دوستی با دشمنان نجویند بلکه تکیهگاه خویش را ذات مقدس خداوندي قرار دهند زیرا همه عزتها مخصوص
خدا است.
سپس میفرماید:
وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ.
یعنی خدا این حکم را بر شما فرستاده وقتی که بشنوید افرادي آیات خدا را انکار و استهزاء میکنند با آنها نه نشینید تا به سخن
دیگري به پردازند.
میگویند عمر بن عبد العزیز عدهاي را براي نوشیدن شراب تازیانه زد یک نفر میان آنها روزهدار بود گفتند این شراب ننوشیده
صفحه 192 از 272
است او جملات فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ آیه مزبور را خواند. و مسلما این حکم اختصاصی به
پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم ندارد بلکه یک دستور عمومی است که در شکل خطاب به پیغمبر اکرم بیان گردیده و
فلسفه آن هم کاملا روشن است زیرا این یک نوع مبارزه عملی به شکل منفی در برابر اینگونه اعمال است چنانکه امیر المؤمنین
علی بن ابی طالب علیه السلام نیز در نهج البلاغه فرمودهاند: کسیکه برفتار گروهی راضی باشد نظیر شخصی است که در آن دخالت
داشته باشد و یک چنین شخصی مرتکب دو گناه میشود: یکی گناه ص: 373
انجام دادن و دیگري گناه راضی بودن خلاصه شرکت در اینگونه مجالس شرکت در گناه است اگر چه شرکت کننده ساکت باشد
زیرا سکوت وي یک نوع رضایت و امضاء عملی است ولی از جمله حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَ دِیثٍ غَیْرِهِ استفاده میشود که نشست و
برخاست با کافران و منافقان در صورتی که به آیات الهی توهین نکنند و خطر دیگري نداشته باشد بلا مانع است سپس در آیات
بعد قسمت دیگري از صفات منافقان و اندیشههاي پریشان آنان را بازگو کرده و میفرماید:
الَّذِینَ یَتَرَبَّصُونَ بِکُمْ فَإِنْ کانَ لَکُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قالُوا أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ.
یعنی از جمله نشانه خیانت مردم منافق آن است که همواره در انتظار خیانت به مسلمانان هستند اگر چنانکه در اثر استقامت فتح و
پیروزي نصیب مسلمانان گردید منافقین به آنها میگویند ما نیز از زمره مسلمانان هستیم و در باره نهضت در برابر کفار نیز هم آئین
شما میباشیم لذا قسمتی از غنیمت سهم ما میباشد و اگر کفار در جنگ با مسلمانان پیشرفت نموده و غنیمت بدست آورند منافقین
به آنان خواهند گفت ما در اثر کمک مرموز و گزارشهاي سري که از جریان داخلی و وضع سیاسی مسلمانان بشما اطلاع داده و
برنامههائی را تنظیم نمودیم تا پیروزي نصیب شما گردید. خداوند متعال در آیه مزبور میفرماید:
پروردگار هنگام رستاخیز در باره خیانتهاي این مردم حکمیت خواهد کرد و به مسلمانان پاداش و جزاء نیک موهبت خواهد کرد و
اندیشه خیانت پیشه و سیرت پلید منافقان را نیز در آن صحنه آشکار خواهد نمود و هرگز برحسب حکمت و نظام کامل کفار را بر
مسلمانان مسلط و پیروز نخواهد فرمود مادامیکه جامعه مسلمانان و یا اکثریت آنان بوظائف و برنامه دینی رفتار نمایند و اتحاد و
عدالت در اجتماعات آنان حکومت کند و همچنین از معاشرت با بیگانگان و از همنشینی با مردم خیانت پیشه به پرهیزند. أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 374
فخر رازي در ذیل جمله وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا مینوسد: ممکن است مقصود آن باشد که کافران مغلوب
استدلال مسلمین هستند و ممکن است بگوئیم بطور کلی کافران تسلط بر مسلمین ندارند مگر در پارهاي موارد معین.
شافعی بر چند مسئله فقهی به این آیه استدلال کرده است مثل اینکه اگر کافري در جنگ بر مسلمان مسلط شد و اموال او را گرفت
مالک نمیشود به دلیل جمله مذکور و نیز کافر غلام مسلمان نمیتواند بخرد و نظیر این استدلال در کتب فقه شیعیان نیز زیاد است.
کشف الاسرار مینویسد ممکن است مقصود از مؤمنین اصحاب پیغمبر باشد که کافران بر آنها تسلط نداشتند و شاید تسلط بر عموم
مسلمین باشد که کافران آنها را نابود کنند و از دین توحید اثري نماند.
قوله تعالی إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ
.یکی از اوصاف منافقان این است که بخاطر ایمن بودن از خطر دعوت بدین اسلام و تهدید مسلمانان اظهار اسلام و دعوي مسلمانی
میکردند تا از معاشرت و همنشینی با مسلمانان بهرهمند گشته و از وضع امور اجتماعی و سیاسی آنان مستحضر و آگاه شده و در
مورد لزوم گزارش آنها را دسترس دشمنان قرار بدهند بدیهی است خطر این دسته مردم پلید براي اسلام و مسلمانان زیاده از نهضت
کفار علیه مسلمانان است و شخص منافق نه مانند کافر است که بتواند عقیده و کفر خویش را اظهار کند و نه مانند فرد مسلمان
است که آنچه میگوید و اظهار میکند به آن معتقد باشد و مثل شخص منافق چنانکه پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نیز
فرمودهاند مانند گوسفندي است که در فاصله دو گله راه میپیماید گاهی پیرو این و گاهی پیرو آن گله میشود چنانکه میفرماید:
صفحه 193 از 272
مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذلِکَ لا إِلی هؤُلاءِ وَ لا إِلی هؤُلاءِ. ص: 375
و پایان کارشان هم چنین است که خدا بخاطر اعمالشان حمایتش را از آنها برمیدارد و در بیراههها گمراهشان میسازد و هر که را
هم که خدا گمراهش کند هیچوقت راه نجاتی براي او پیدا نخواهد شد لذا در آیه بعد میفرماید: اي کسانیکه ایمان آوردهاید
کافران را بجاي مؤمنان اولیا و دوستان خود نگیرید آیا میخواهید دلیل آشکاري براي خدا بضرر خویش فراهم آورید (یا أَیُّهَا
الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ).
لذا مسلمانان باید از معاشرت و رفاقت بیگانگان در حذر باشند و از مداخله بیگانگان در امور زندگی فردي و اجتماعی مسلمانان
جلوگیري نمایند زیرا معاشرت با بیگانگان و خودداري از شرکت در مجامع دینی مسلمانان موجب این میشود که نور فطرت خدا
داده را در خود خاموش کرده و کفر و شقاوت در وي رسوخ نماید که در اینصورت امید سعادت بر او باقی نمیماند و بخاطر
روشن ساختن حال منافقان در آیه بعد میفرماید:
إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ.
یعنی منافقان در پائینترین مرحله دوزخ جاي دارند و هرگز براي آنان کمک و یاري و یا وسیلهاي که در باره آنها شفاعت کند و یا
سبب تخفیف و یا تأخیر در اجراء عقوبت گردد نخواهد بود. از این آیه استفاده میشود که نفاق بدترین انواع کفر و منافقان
دورترین مردم از خدا هستند إِلَّا الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَ َ ص مُوا بِاللَّهِ یعنی مگر کسانیکه توبه کنند و کار خویش را بصلاح و
درستی باز آورند و به ریسمان محکم خدا چنگ بزنند و دین خود را براي خدا خالص گردانند در اینصورت با مؤمنان خواهند بود
البته این گروه پس از قبول توبه چون دوره آموزشی آنان آغاز میشود ملحق به اهل ایمان و تقوي خواهند شد و نخستین بار از
جمله نیکان و در صفت آنان نخواهند بود زیرا روزگاري بغیر طریقه خود پیموده و در اثر نقص آموزش و عقبماندگی هرگز أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص: 376
بحکم خرد مانند گروهی نخواهند بود که پیوسته در مکتب ایمان و تقوي شرکت نموده و مراتبی از کمال پیموده و از طریقه نیکان
هرگز منحرف نشدهاند لذا اگر این گروه در بقیه عمر باداء وظائف دینی ادامه دهند و به مرتبهاي از کمال نائل گردند صفا و عزت
بنفس یابند پروردگار براي آنان مانند سایر اهل ایمان و تقوي اجر و پاداش از لذت روانی و اطمینان خاطر و نعمتهاي جاوید زیاده
بر تصور ارزانی میفرماید سپس در تعقیب آیات گذشته که مجازات منافقان و کافران در آن منعکس بود میفرماید: ما یَفْعَلُ اللَّهُ
بِعَذابِکُمْ إِنْ شَ کَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ. یعنی کفر پیشگان ناسپاس باید بدانند که کیفر الهی جنبه انتقامگیري ندارد چرا که خداوند از شکنجه
دادن آنها سودي نمیبرد بدان نیازي ندارد بلکه در برابر ایمان و شکر بندگان، خدا شاکري داناست و به سپاس سپاسگزاران در
عین بینیازي پاداش میدهد و نعمت آنان را افزون میگرداند آري اگر بشر به حکم فطرت از منعم خود سپاسگزارد و بیگانگی او
گواهی دهد و راه سعادت به پیماید تنها بخود احسان نموده پروردگار از او بینهایت سپاس میگذارد و اعمال نیک او را با اینکه
هر یک نعمتی است که بوي ارزانی فرموده باز بشکرانه نعمتها از او میپذیرد و براي همیشه از او پذیرائی میفرماید و یک عمل
جزئی و مختصر بنده را نزد خود پرورش و ترقی داده و اجر و مزد آن را مضاف میگرداند.
ص: 377
روایات .... ص : 377
1) کافی در ذیل آیه إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً از امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که )
آنحضرت فرمودند: این در حق اولی و دومی و سومی نازل گشته که در اول وقت به پیغمبر ایمان آوردند وقتی که ولایت علی علیه
السلام را به آنها عرضه داشتند کافر شدند و در روز غدیر خم که امر فرموده به امیر المؤمنین علیه السلام بیعت کنید به ظاهر ایمان
صفحه 194 از 272
آورده و بیعت کردند ولی پس از رحلت پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نقض عهد نموده کافر شدند و با غصب خلافت آن
حضرت کفر خود را زیاد کردند پس آنها هرگز ایمان نیاورده و خداوند آنها را هیچوقت نمیآمرزد.
2) تفسیر عیاشی از زراره و حمران و محمد بن مسلم از امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهما السلام روایت کرده که فرمودند )
این آیه در باره عبد اللّه بن ابی سرح نازل گردیده همان کسیکه عثمان او را به مصر فرستاد و مراد از ثُمَّ ازْدادُوا کُفْراً هنگامی است
که از ایمان هیچ چیز در او نمانده بود.
3) تفسیر عیاشی از ابو بصیر روایت کرده که وي گفته از امام جعفر صادق علیه السلام شنیدم که میفرمود: مراد از إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا )
ثُمَّ کَفَرُوا کسی است که به خیال خود شراب را حرام میداند ولی میآشامد زنا را حرام میداند ولی مرتکب زنا میشود و زکوة را
حق میداند اما زکوة نمیدهد.
4) کافی از امام جعفر صادق علیه السلام و عیاشی از امام رضا علیه السلام در تفسیر آیه أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ )
بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ روایت کردهاند که فرمودند ص: 378
وقتی بشنوي کسی انکار حق میکند و آن را تکذیب مینماید و از اهل حق بدگوئی میکند باید از نزد او برخیزي و با او مجالست
ننمائی.
5) از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده که آنحضرت فرمودند: )
خداوند واجب نموده حفظ نمودن گوش را از شنیدن کلامیکه خداوند حرام فرموده است و اعراض نمودن از چیزیکه حلال
نفرموده است و از گوش دادن به سخنی که خدا را به غضب آورده است.
6) کشی روایت کرده که امام رضا علیه السلام به محمد بن عاصم فرمودند اي محمد به من خبر دادند که تو با واقفیها مجالست )
مینمائی عرض کرد بلی فدایت شوم لکن من با عقیده آنها مخالف هستم فرمود با آنها مجالست نکنید زیرا آیه إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ
اللَّهِ یُکْفَرُ بِها براي شماها نازل گردیده یعنی هرگاه شنیدید که بعضی از ائمه شما را تکذیب و سخریه میکنند با آنها مراوده و
مجالست نکنید و گر نه شما هم مانند آنان باشید و مراد از کافرین در این آیه واقفیه و هر آنکه منکر یکی از ائمه است میباشد
زیرا مراد از ایات اللّه ائمه طاهرین علیهم السلام است.
7) ابن بابویه از امام رضا علیه السلام در معناي وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا روایت نموده که آن حضرت فرمودند: )
خداوند حجتی براي کافرین بر ضرر مؤمنین قرار نداده است و خداوند خبر میدهد از کفاري که پیغمبران خود را کشتند معذلک
در این کشتن حجتی بنفع کفار بر ضرر پیغمبران نیست و این آیه در حق عبد اللّه بن ابی نازل شده که به جهاد نرفت و امر پیغمبر را
اطاعت نکرد و چون پیغمبر بر کفار غلبه نمود گفت منهم با شما بودم و همینکه کفار غالب شدند به آنها گفتند نه ما شما را به
اسرار مسلمانان آگاه کردیم.
8) تفسیر عیاشی در ذیل آیه إِنَّ الْمُنافِقِینَ یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ ص: 379 )
خادِعُهُمْ
از امام جعفر صادق و از پدرش علیهما السلام روایت کرده که فرمودند:
از رسول خدا پرسیدند: نجات فردا در چیست فرمود: نجات در این است که شما با خدا نیرنگ نزنید که او بشما نیرنگ زند که هر
که بخدا نیرنگ زند خدا به او نیرنگ میزند و از او ایمان را خلع میکند و اگر بفهمد خودش را گول زده است عرض کردند
چگونه بخدا خدعه میزند؟ فرمود: آنچه خدا امر کرده عمل میکند ولی غیر خدا را میخواهد پس از ریا بپرهیزید که شرك
بخداست. شخص ریاکار در روز قیامت بچهار اسم خوانده میشود: اي کافر- اي فاجر- اي غادر- اي زیانکار عملت حبط شد و
اجرت از بین رفت امروز هیچ بهره و نصیبی نداري اجرت را از همان کسی بگیر که براي او عمل کردهاي.
صفحه 195 از 272
9) در المنثور به اسناد خود از پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم روایت کرده که آن حضرت فرمودند: هیچ بندهاي نیست که )
چهل صبح عملش را براي خدا خالص کند مگر آنکه چشمههاي حکمت از قلب او بر زبانش جاري میشود.
10 ) در المنثور با اسناد خود از پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم نقل کرده که آن حضرت فرمودند: کسیکه از روي اخلاص )
بگوید: لا اله الا اللّه داخل بهشت میشود گفته شد یا رسول اللّه اخلاص آن چیست فرمود اینکه او را از کارهاي حرام نگهداري
کند.
ص: 380
تجزیه و ترکیب .... ص : 380
قوله تعالی قالُوا أَ لَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیْکُمْ.
کلمه الم نستحوذ اعلال نشده و الا گفته میشد نستحذ. خبر کلمه لم یکن که کلمه مریدا بوده که محذوف است کلمه جمیعا حال
است براي کلمه عزت کلمه ان مخفف از مثقّله و اسم آن که ضمیر شأن بوده محذوف است و خبر ان ببعد میباشد. جمله یکفر بها
حال براي کلمه ایات اللّه. مرجع ضمیر کلمه کافرین میباشد که محذوف. کلمه مثل براي وصف مفرد و تثنیه و جمع مذکر و مؤنث
بکار برده میشود. جمله و هو خادعهم مستانفه است و محلی از اعراب ندارد. کلمه کسالی منصوب و حال است از ضمیر جمع در
اقاموا و همچنین است کلمه یراؤون. کلمه قلیلا صفت است براي کلمه ذکرا که محذوف میباشد و کلمه مذبذبین حال است براي
کلمه منافقین.
قوله تعالی إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ.
کلمه من النار متعلق بمحذوف و حال است براي کلمه درك. الذین تابوا از ضمیر لهم استثناء و بهمین جهت منصوب است کلمه ما
استفهامیه و مفعول کلمه یفعل میباشد.
ص: